روانشناسی به سبک سازه
سازه که در روانشناسی سازه فرضی یا سازه روانشناختی نیز نامیده می شود، ابزاری است که برای تسهیل درک رفتار انسان استفاده می شود. همه علوم بر اساس سیستم های سازه ها و روابط متقابل آنها ساخته شده اند. علوم طبیعی از سازه هایی مانند گرانش، دما، تسلط فیلوژنتیک، فشار زمین ساختی و گرم شدن کره زمین استفاده می کند. به همین ترتیب، علوم رفتاری از سازه هایی مانند وظیفه شناسی، هوش، قدرت سیاسی، عزت نفس و فرهنگ گروهی استفاده می کنند. به یک معنا، یک ساختار روانشناختی برچسبی برای یک خوشه یا حوزه رفتارهای متغیر است.
به عنوان مثال، اگر فردی ببیند که دانش آموزی قبل از امتحان در کلاس درس نشسته است و ناخن هایش را می جود، بی قراری می کند، عرق می کند و تا حدودی نگران به نظر می رسد، ممکن است تعبیرش این باشد که او اضطراب امتحان را تجربه می کند. در این صورت، از اضطراب امتحان بعنوان برچسبی برای توصیف چنین رفتارهایی استفاده می شود. برخی از دانشمندان این مفهوم سازی را گسترش می دهند و پیشنهاد می کنند که اضطراب امتحان یکی از دلایل اصلی این رفتارها است.
ساختار شکل گیری ذهنی بر اساس سازه ها
با استفاده از این روش، یک سازه یک علت فرضی برای توصیف رفتارهای مشاهده شده است.
یک سازه نام خود را از این واقعیت گرفته است که یک ساخت ذهنی است که برگرفته از فرآیند کلی علمی است:
مشاهده پدیده های طبیعی، استنتاج ویژگی های مشترک آن مشاهدات، و ساختن برچسبی برای اشتراک مشاهده شده یا علت اصلی مشترک. هر ساختار معینی ارزش علمی خود را از معنای مشترکی که برای افراد مختلف نشان می دهد، می گیرد. به این معنا که اگر یک سازه به وضوح بیان شود و پدیده هایی که در بر می گیرد به وضوح تعریف شود تا افراد مختلف به طور مشابه در مورد آن فکر کنند، آنگاه به ابزار مفهومی مفیدی تبدیل می شود که درک و ارتباط را تسهیل می کند.
پس از تعریف، سازه ها به خودی خود به موضوع بررسی مفهومی تبدیل می شوند. به عبارت دیگر، روانشناسان هم این فرضیه را مطرح میکنند که آیا رفتارهای خاصی همنوع خواهند بود و هم اینکه آیا خوشههای رفتارهای همتغییر (یعنی سازهها) تمایل دارند به روشهای معنیداری با سازههای دیگر همگام شوند.
ساختارها حوزه های رفتاری را خلاصه می کنند و امکان برون یابی را برای رفتارهای مشاهده نشده فراهم می کنند. برای مثال، پس از مشاهده دانشآموز مبتلا به اضطراب امتحان به دانشآموز دیگر، ممکن است آن فرد رفتارهای بیشتری را نسبت به همکلاسی خود (مانند گریه کردن یا دندان قروچه) نسبت دهد که در ابتدا مشاهده شده است. این برون یابی زیربنای بسیاری از قدرت پیش بینی روانشناس است. اگر بتوان رفتارهای خاصی را مشاهده کرد، می توان رفتارهای مشاهده نشده دیگری را نیز در آینده پیش بینی کرد. دقت این پیشبینیها تا حد زیادی به کیفیت مبانی مفهومی و روانسنجی سازه مورد نظر (یعنی اعتبار سازه) بستگی دارد.
ساختار روانشناسی برونگرایی بر اساس سازه
ساختارها فرضی هستند. آنها به عنوان مفاهیم وجود دارند اما نه به عنوان موجودات ملموس. با این حال، برخی از سازهها آنقدر آشنا میشوند و در استفاده عمومی ریشهدار میشوند که بیشتر مردم وجود آشکار آنها را فرض میکنند. به عنوان مثال، ممکن است فرض شود که گرانش را می توان با انداختن یک جسم روی زمین نشان داد. با این حال، تنها چیزی که در آن مورد نشان داده شده است، سقوط یک جسم است، نه گرانش. گرانش برچسبی برای علت فرضی سقوط جسم است، نه رویداد قابل مشاهده. سناریو مشابهی را می توان حول هر ساختار روانشناختی-مثلاً برونگرایی یا توانایی کمی ایجاد کرد. برونگرایی قابل مشاهده نیست.
اما رفتارهای برونگرا قابل مشاهده است، و این رفتارها با برانگیختن یک برچسب ساختاری و استنباط اینکه فردی که آن رفتارها را از خود نشان داده تا حدی برونگرا است خلاصه می شود. سازه ها بلوک های سازنده نظریه های علمی هستند. روانشناسانی که علاقه مند به مطالعه و درک رفتار انسان هستند، علاقه مند به شناسایی قاعده مندی های رفتاری و علل آن هستند. سازه ها به روانشناسان تحقیقاتی و کاربردی کمک می کند تا مجموعه پیچیده ای از رفتارها، احساسات و افکار مشاهده شده را که افراد در فعالیت های روزمره خود تولید می کنند، خلاصه کنند.
پژوهش ممکن است بر شناسایی و شفاف سازی مرزهای سازه، یا تعیین اینکه کدام سازه ها به سازه های دیگر مربوط می شوند، به عنوان مبنایی برای نظریه پردازی روابط عملکردی بین سیستم های سازه ها تمرکز کند. روانشناسان کاربردی از سازه هایی برای تصمیم گیری در مورد نحوه برخورد با افراد مبتلا به اختلالات روانی خاص یا انتخاب، آموزش و ارتقای شغل ها یا مشاغل خاص در سازمان ها استفاده می کنند.