از پوسته بزرگ آموزش آنلاین دیجی اکادمی رونمایی شد ...

تاریخ انسان شناسی

تاریخ انسان شناسی

گفتمان مدرن انسان شناسی در دهه 1860 متبلور شد که با پیشرفت در زیست شناسی، زبان شناسی و باستان شناسی پیش از تاریخ آغاز شد.
چارلز داروین در کتاب منشاء گونه ها (1859) تأیید کرد که همه اشکال زندگی یک اصل و نسب مشترک دارند.

فسیل‌ها به طور قابل اعتمادی با لایه‌های زمین‌شناسی خاصی مرتبط شدند، و فسیل‌های اجداد اخیر انسان کشف شد، که معروف‌ترین آنها اولین نمونه نئاندرتال است که در سال 1856 کشف شد. در سال 1871 داروین کتاب تبار انسان را منتشر کرد، که استدلال می‌کرد که انسان‌ها جد مشترک اخیر دارند. با میمون های بزرگ آفریقایی او مشخصه تعیین کننده نوع انسان را اندازه مغز نسبتا بزرگ آنها تشخیص داد و نتیجه گرفت که مزیت تکاملی گونه انسان هوش است که زبان و فناوری را به همراه دارد.

افزایش هوش و رشد در تمدن

ادوارد برنت تایلور، انسان شناس پیشگام، به این نتیجه رسید که با افزایش هوش، تمدن نیز پیشرفت می کند. همه جوامع گذشته و حال می توانند در یک توالی تکاملی مرتب شوند. یافته‌های باستان‌شناسی در یک مجموعه جهانی واحد (عصر حجر، عصر آهن، عصر برنز و غیره) سازمان‌دهی شدند که تصور می‌شد با مراحل سازمان‌دهی اقتصادی از شکار و جمع‌آوری گرفته تا دامداری، کشاورزی و صنعت مطابقت دارد. برخی از مردمان معاصر که همچنان شکارچی-گردآورنده یا دامدار بودند، از نظر تکاملی عقب مانده تلقی می شدند، که نمایانگر مراحل تکاملی بودند که همه جوامع دیگر از آن عبور کرده بودند.

آنها شاهد مراحل اولیه توسعه انسانی بودند، در حالی که جوامع صنعتی شمال اروپا و ایالات متحده اوج دستاوردهای انسانی را نشان می دادند. از استدلال های داروین برای نگارش تاریخ جهانی روشنگری استفاده شد که بر اساس آن پیشرفت نهادهای انسانی اجتناب ناپذیر بود و توسعه عقلانیت تضمین شده بود. فرض بر این بود که پیشرفت تکنولوژی ثابت است و با تحولات در درک جهان و در اشکال اجتماعی مطابقت دارد. تایلور این دیدگاه را مطرح کرد که همه ادیان منشأ مشترکی دارند، در اعتقاد به ارواح. مراسم مذهبی اولیه قربانی بود که راهی برای تغذیه این ارواح بود. ادیان مدرن برخی از این ویژگی‌های اولیه را حفظ کردند، اما با هوشیاری بیشتر و منطقی‌تر شدن انسان‌ها، خرافات به تدریج اصلاح شدند و در نهایت کنار گذاشته شدند. جیمز جورج فریزر پیشرفتی مترقی و جهانی را از ایمان به جادو تا اعتقاد به دین و در نهایت به درک علم مطرح کرد.

توسعه موازی نهادهای اجتماعی

جان فرگوسن مک‌لنان، لوئیس هنری مورگان و سایر نویسندگان استدلال کردند که توسعه موازی نهادهای اجتماعی وجود دارد. برای انسان‌های اولیه موضوع محارم مطرح نبود (مثل میمون‌های آفریقایی)، اما در برخی مراحل، پیوند خونی بین مادر و فرزندان به رسمیت شناخته شد و محارم بین مادر و پسر ممنوع شد. با گذشت زمان اشکال محدودتر جفت گیری معرفی شد و پدری به رسمیت شناخته شد. پیوندهای خونی از روابط سرزمینی متمایز شد و ساختارهای سیاسی متمایز فراتر از دایره خانواده شکل گرفت. سرانجام ازدواج تک همسری تکامل یافت. به موازات این پیشرفت‌ها، پیشرفت‌های فن‌آوری ثروت فزاینده‌ای را به همراه داشت و ترتیبات تضمین کننده مالکیت دارایی و تنظیم وراثت مهم‌تر شد. سرانجام نهادهای مدرن مالکیت خصوصی و نظام های سیاسی مبتنی بر سرزمین، همراه با خانواده هسته ای توسعه یافتند.

جایگزینی برای این انسان شناسی «تکامل گرای» انگلیسی-آمریکایی در کشورهای آلمانی زبان تثبیت شد. ریشه‌های علمی آن در جغرافیا و زبان‌شناسی بود و به مطالعه سنت‌های فرهنگی و سازگاری با محدودیت‌های بوم‌شناختی محلی به جای تاریخ‌های جهانی بشری توجه داشت. این رویکرد خاص‌تر و تاریخی‌تر در پایان قرن نوزدهم توسط فرانتس بوآس محقق آموزش دیده آلمانی به ایالات متحده گسترش یافت. بوآس که نسبت به تعمیم‌های تکامل‌گرایانه بدبین بود، در عوض از یک رویکرد «اشاعه‌گرایانه» حمایت کرد. به جای فارغ التحصیلی از طریق یک سری مراحل ثابت فکری، اخلاقی و فناوری، جوامع یا فرهنگ ها به طور غیرقابل پیش بینی در نتیجه مهاجرت و وام گرفتن تغییر کردند.

کار میدانی روانشناسان

نسل اول انسان شناسان برای جمع آوری اطلاعات قوم نگاری که اغلب توسط پرسشنامه هایی که توسط نظریه پردازان شهری صادر می شد هدایت می شدند، به دیگران متکی بودند – مبلغان محلی، مدیران استعماری و غیره. در اواخر قرن نوزدهم، چندین سفر اتنوگرافیک، اغلب توسط موزه‌ها، سازماندهی شد. همانطور که گزارش‌های مربوط به آداب و رسوم از این منابع مختلف دریافت می‌شد، نظریه‌پردازان یافته‌ها را در چارچوب‌های مقایسه‌ای جمع‌آوری می‌کردند تا سیر تکامل تکاملی را نشان دهند یا روابط تاریخی محلی را ردیابی کنند.

اولین نسل از انسان شناسان حرفه ای آموزش دیده شروع به انجام کار میدانی فشرده به حساب خود در اوایل قرن بیستم کردند. از آنجایی که محققان آموزش دیده تئوری شروع به گذراندن دوره های طولانی به تنهایی در میدان، در یک جزیره واحد یا در یک جامعه قبیله ای خاص کردند، موضوع تحقیق تغییر کرد. هدف دیگر ایجاد و فهرست آداب و رسوم سنتی نبود. کارگران میدانی شروع به ثبت فعالیت های انسان های گوشتی و خونی کردند که در حال انجام کارهای روزمره خود بودند.

برای بدست آوردن این نوع مطالب، دیگر مصاحبه با مقامات محلی کافی نبود. کارگر میدانی مجبور بود افراد را در حال انجام، بی‌حوصله مشاهده کند، به آنچه که به یکدیگر می‌گویند گوش دهد و در فعالیت‌های روزانه آنها شرکت کند. معروف‌ترین این مطالعات قوم‌نگاری فشرده اولیه بین سال‌های 1915 و 1918 توسط برونیسلاو مالینوفسکی در جزایر تروبریاند (جزایر کیریوینا کنونی) در سواحل جنوب شرقی گینه نو انجام شد و تک‌نگاری‌های Trobriand او که بین سال‌های 1922 و 1935 منتشر شد، استانداردهای جدیدی را تعیین کرد. برای گزارش قوم نگاری.

تغییر تمرکز نظری درباره انسان ها

این مطالعات میدانی جدید، تغییر تمرکز نظری را از علایق تکاملی و تاریخی قرن نوزدهم منعکس و تسریع بخشید. با الهام از نظریه‌های اجتماعی امیل دورکیم و نظریه‌های روان‌شناختی ویلهلم وونت و دیگران، هدف نهایی دیگر کشف منشأ آداب و رسوم غربی نبود، بلکه توضیح اهدافی بود که توسط مؤسسات خاص یا باورها و اعمال مذهبی انجام می‌شد. مالینوفسکی توضیح داد که جادوی تروبریاند صرفاً علم ضعیفی نیست. “کارکرد” جادوی باغ حفظ اعتماد باغبانانی بود که سرمایه گذاری آنها تضمین نمی شد.

همکار او ع.ر. رادکلیف-براون، خط بحثی جامعه‌ شناختی و دورکیمی را اتخاذ کرد و برای مثال توضیح داد که «کارکرد» پرستش اجداد، حفظ اقتدار پدران و اجداد و حمایت از ادعاهای مسئولیت خانواده است. شاید تأثیرگذارترین توضیح جامعه‌شناختی نهادهای اولیه، روایت مارسل ماوس از مبادله هدیه باشد، که با شیوه‌های متنوعی مانند چرخه «حلقه کولا» مبادله جزیره‌نشینان تروبریاند و کواکیوتل در سواحل اقیانوس آرام آمریکای شمالی نشان داده شده است. ماوس استدلال می‌کرد که اشکال ظاهراً غیرمنطقی مصرف اقتصادی زمانی معنا پیدا می‌کنند که به‌درستی درک شوند، به‌عنوان شیوه‌های رقابت اجتماعی که با قوانین سخت‌گیرانه و جهانی متقابل تنظیم می‌شوند.

 

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *